سبد خرید
جمع سبد خرید
0

تجربه زندگی عشایری

17
5 مهر 1404

امروز بچه ها به فکر افتادند تا مکانی را به عنوان کتابخانه بسازند. با همدیگر شاخ و برگ درختان را جمع کردند و آنها را با طناب بهم وصل کردند.بعد با برگ درختان آن را پوشاندند تا مکانی با سایه ای خنک ایجاد شود.سپس در کپری که ساخته بودند نشستند و کلاس قصه خوانی را آغاز کردند.آنها امروز نقش بچه های عشایر را بازی کردند که کوچ می کنند و به مکان دیگر می روند و در کپر زندگی می کنند.داستان بدین شکل آغاز شد که بعد از کوچ کردن و رسیدن به مکان موردنظر یعنی سرحد( منقطه سردسیر) بعضی از بچه ها بزغاله ها و بعضی ها گوسفندان و عده ای گاو و اسب را برای چرا به صحرا بردند و هر کس در مورد حیوان موردنظرش صحبت کرد.یکی می گفت اسب یال قشنگی دارد دیگری می گفت گوسفند پشم دارد و بچه زاست و از پشم آنها فرش و عروسک درست می کنند. دیگری گفت که بزها مو دارند و از موی آنها برای طناب و لباس استفاده می کنیم. آن یکی گفت مرغها تخم می گذارند و اینکه یک خانواده عشایر چقد می تواند با تولید شیر و لبنیات و تخم مرغ و گوشت، هم به اقتصاد کشور و هم به اقتصاد خانواده خود کمک کنند.بچه ها در مورد فواید و مزایای زندگی در طبیعت هم گفتگو کردند. اینکه کسانی که در طبیعت زندگی می کنند و زندگی عشایری دارند چقد روحیه آنها شاد و لطیف است ، از گیر و دار زندگی شهری دور هستند، هوای پاک و سالم دارند و همیشه در کنارهم شاداب زندگی می کنند.
https://koodakroosta.ir/